شراب نور

شعر زیبای شاعرۀ محبوب ایرانی خانم سیمین بهبانی را که هنرمند فقید افغان احمد ظاهر با حنجره طلایی خویش سروده خیلی دوست دارم. امروز وقتی به طرف محل کار می آمدم این سرود زیبا را از یک دکان کست فروشی که در نزدیکی خانه ما واقع شده شنیدم. باید گفت که احمد ظاهر در نزدیک ساختن مردمان سرزمین های پارسی زبان نقش بزرگی داشته است. و اکنون که او در میان ما نیست همیشه یادش را گرامی و روحش را شاد بداریم.
***
ستاره دیده فروبست و آرمید بیا
شراب نور به رگ های شب دوید بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه زنگ من و رنگ شب پرید بیا
به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار
بهوش باش که هنگام آن رسید بیا
به گام های کسان می برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
امیدِ خاطر ِ سیمین ِ دل شکسته تویی
مرا مخواه از این بیش ناامید بیا

سیمین بهبهانی

هیچ نظری موجود نیست: